وب
بیشتر آنانی که امروز وبلاگ و وبسایت و استارت آپ و فروشگاه اینترنتی خودشان را دارند از بازماندگان نسل اینترنت دایل آپ هستند. البته این را هم باید گفت که در دوره ای، سرنوشتِ نسلِ اینترنتِ دایل آپ را یاهو مسنجر تغییر داد. بعدترها هم فیسبوک این نقش را ایفا کرد و با ورودش، پیام رسان یاهو را از رده خارج کرد. با توسعه گوشی های هوشمند و ورود اپلیکیشن های پیام رسان هم سبک زندگی اهالی وب تغییر کرد.
این تار عنکبوت برای آن تنیده شده که افراد جامعه مجازی را بهم گره بزند، اما گاهی این گره به اندازه ای کور است که آدم عطایش را به لقایش می بخشد و می خواهد تمام رشته ها را پنبه کند.
هر چند ممکن است برای کسی که در زمینه مرتبط فعالیت می کند، این ضعف بزرگی به شمار آید، اما شخصاً ترجیح می دهم گزینه های روی گوشی و تبلتم را محدود کنم. یعنی با وجود توصیه دوستان و همکاران برای پیوستن به شبکه های اجتماعی و علی رغم آن که زمینه کاری ام ایجاب می کند، باز کوشیده ام تا حد امکان خودم را با فضای بیرونی و ملموس اجتماع در تماس نگه دارم.
یک پدیده روانشناسانه را می خواهم تعریف کنم، اما نمی دانم تا پیش از این مطرح شده است یا نه. عارضه ای وجود دارد که آن را سندروم پلاسکو نامیده ام. دیرتر درباره ابعاد این مفهوم خواهم نوشت. اما روزی که آتش نشانان در پلاسکو سوختند و گوشی ها را در دست مردم دیدیم، این حس گریزی که قبل از این حادثه نیز در درونم شکل گرفته بود، بیشتر تقویت شد تا حدی که گاهی فقط می خواهم از فضای مجازی فاصله بگیرم یا همه فعالیت هایم در وب را به حداقل ضرورت کاهش بدهم. به دوستان و همکارانم هم تشریح کرده ام که هر چه گزینه هایم بیشتر می شود سرگیجه می گیرم و بعد از این بسیاری از حرف هایم را در همین وبلاگ یا در وبسایت شخصی ام منتشر خواهم کرد.